خدایا:
تنم رنجور و با روحم نامهربانی میکند
سرم از دست این زمانه به درداست
خدایا:
روحم در حاشیه این زمانه به طرز فجیع و ناجوانمردانه ای آزرده گشت و
محلولی شد بی روح.
از تو تمنا دارم جسمم و اجزایش را مورد بی مهری قرار ندهند و به کسانی
دهند که هماره پیرو مهر بودند.
وچیزی جز عشق را نمیشناسند.
دوست دارم خودم با جسمم وداع کنم.
خدایا مهلت بده.
باشد که روح خسته ام توسط جسم خاکیم بازسازی شود.
جملات کوتاه و زبیا از چارلی چاپلین
1-بزرگترین الماس جهان افتاب است،که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد.
2-مردمان روی زمین استوار،بیشتر از بند بازان روی ریسمان نا استوار سقوط می کنند.
3-دنیا انقد روسیع است که برای همه مخلوقات جا هست،به جای انکه جای کسی را بگیرید تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
4-برهنگی بیماری عصر ماست.
5-حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند.
6-وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما می دهد هزار دلیل برای خندیدن به ان نشان دهید.
7-فیلمسازان باید به این نکته نیز بیاندیشند که فیلمهایشان را در روز رستا خیز با حضور خودشان نمایش خواهند داد.
8-درخشان ترین تاجی که مردم بر سر می نهند در اتش کوره ها ساخته شده است.
9-ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو.
10-از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار.
11-خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است.
12-اگر شاد بودی اهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی ارام گریه کن تا شادی نا امید نشود.
13-من دریافته ام که ایده های بزرگ هنگامی به ذهن راه می یابند که مصمم به داشتن چنین ایده هایی باشیم.
14-نقاشی کامل انست که از هیچ برای خود سوژه بسازد.
15-شکست خوردن تاراحتی ندارد ادم باید شجاع باشد تا بتواند از خودش یک احمق بسازد.
16-شاید زندگی ان جشنی نباشد که تو ارزویش را داشتی اما حالا که به ان دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص.
17-این یکی از تضاد های زندگی ماست که ادم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام می دهد.
18-حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است.
19-انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از ان است که پست و بی عاطفه باشد.
20-خودپسندی زنها بزرگترین علت بد بختی ایشان و نابودی خانواده هاست.هیچ چیز به اندازه خودپسندی زنها بنیان خانواده را نابود نکرده است.
21-اگر روزی خیانت دیدی بدان که قیمتت بالاست
در این تصویر نابغه هنر یعنی چارلین چاپلین را در کنار نابغه علوم فیزیک یعنی آلبرت انشتین میبینید
انسان ابتدائی،به دلیل زندگی ساده و عدم «یکجانشینی» روزگارش بیشتر به شیوه«خوش نشینی» و کوچ و مهاجرت دائمی برای محیط زیست مناسب و انطباق با محیط خاص ، سپری می شد ، سرپناه دائمی برای خود و قبیله خود به وجود نیاورد.
شکاف کوه ها و مغاره ها ، نخستین جان پناه طبیعی او قرار گرفت. غارهایی که پنجه ی انسان در ساختن دخیل نبود و در سینه کوه ها و در دامنه های آن ، همین مغاره ها می توانست نخستین مکان امنی برای محافظت از باد و باران و آفتاب و سایر عوامل طبیعی جهت این کوچندگان همیشه در راه محسوب شود.
سپس، سرپناه های موقتی که از استخوان «ماموت» با پوست حیوانات دیگر تهیه می شد، نخستین شکل از خانه های موقت انسان گردید. هرچند مشکل بتوان چنین سرپناه هایی را جزو خانه های برخورد دار از شیوه های معماری سنجیده در نظر آورد. به هر حال اقدام به ساخت این چنین سر پناه های ساده - هرچند بسیار ابتدایی و ناپایدار- به عنوان گام های اولیه در آغاز فعالیت های مربوط به معماری قلمداد شده است.
انسان در محیطی که زیست وسایل «انطباق» خویش با «محیط» را فراهم کرد. انسان، خود«آشیانه» خود را ساخت. این عمل، نتیجه احساس لزوم استقرار در یک نقطه بود. اسکان و یکجا نشینی به کمک مواد و مصالحی که وی در اختیار داشت صورت گرفت.به همین دلیل شکل مساکن تابع مواد و مصالح گردید و مصالح مورد نیاز نیز با وضع طبیعی منطقه در ارتباط بود. بنابراین«مسکن»مستقیم و غیر مستقیم تابع وضع «طبیعی» و «شرایط اقلیمی» منطقه ی مورد زیست گردید.
نگرشی به سابقه ی زیست انسان در مناطق مختلف جهان، تنوع مساکن مورد استفاده را نشان می دهد. در قاره ی اروپا، ضمن بررسی های باستان شناسی، به آثار باقی مانده از خانه های ابتدایی ساخته شده از استخوان جانوران مختلف برخورد کرده اند. ظاهراً در آغاز یکجانشینی ، در قلمرو مدیترانه، به خصوص در ساحل شرقی آن غارهای طبیعی، کاملا برای سکونت مناسب تشخیص داده شده اند. سپس کلبه های گلی و سنگ چین های مدور، در محدوده ی فلسطین و سوریه، سرپناه های دیگری به وجود آورده اند .
در بین النهرین به سرپناه های ساخته شده از «نی» برخورد می کنیم. در حالی که در آفریقا، به خصوص در محدوده ی مصر، مغاره های طبیعی مورد استفاده بوده است.
در آسیای میانه ، برای پوشانیدن سنگچینها یا دیواره های به وجودآمده از استخوان حیوانات، از پوست جانوران بهره گرفته اند. بقایایی از کلبه های شکارچیان و گرداورندگان دانه های نباتی- در شرق اروپا- مخصوصاض در حدود دانوب و یوگسلاوی پیگیری شده است.
کم کم به سرپناه های دائمی- در شرق مدیترانه- برخورد می کنیم. پناگاه های کوچکی که مجتمع مسکونی انسان قرار گرفته و در کنار رودخانه ها نخستین جوامع انسانی را به وجود آورده است. هرچند بسیاری از افراد انسانی،زیستن در چادرها و خانه های موقتی را ترجیح داده اند و کوچندگان طبق یک ضرب المثل معروف «خیمه های خویش را بر گرده ی اسبان برافراشتند».
به هرحل در خاور دورنیز خانه های مدوری که باچوب می ساختند و سقفش را با حصیر می پوشاندند، به وجود آمد و استفاده از چوب برای پوشاندن سقف خانه ها در برخی از نقاط، از جمله حاشیه ی دانوب رونق یافت و معماری داخلی در خاور دور، به خصوص در چین و ژاپن اقبال یافت و حالت پیشرفته تری به مسکن داد و اماکن تشریفراتی در هند- با شیوه ی معماری خاص- رونقی به ساخت مسکن بخشید.
اگر با نگرشی کلی به موضوع مسکن در جهان توجه کنیم می توانیم به مسامحه، کلیه ی خانه ها را در سه دسته به شرح زیر طبقه بندی کنیم:
1- خانه های متحرک- از آن مردم کوچ نشین.
2- خانه های نیمه متحرک- از آن مردم نیمه کوچ نشین.
3- خانه های ثابت- از آن مردم یکجا نشین روستاها، شهرها و...
واضح است که هریک از این دسته ها نیز می تواند به حسب منطقه و نوع مواد و مصالح به کار رفته و سبک بنا و اجزاء خود، انواع و اقسامی داشته باشد
الف- خانه های متحرک: این نوع خانه ها به گروههائی از انسان تعلق دارد که مبانی زندگی آنان بر نوع معشیت دامی و کوچ در مسافت های دور استوار است. منازل این قبیل مردم کوچنشین به طور کلی-«چادر» نامیده می شود. نظیر چادرهای اقوام «طوراق» - مردم کوچ نشین ساکن حواشی شمالی صحرای آفریقا- و «یورت» (yourt)ها یا اطراق گاه ها و محل زندگی مغول ها در آسیای میانه.
این نوع خانه های متحرک یا چادرها - غالبا از پارچه ، نمد، چرم و یا منسوجات موئین - گاه همراه با مواد دیگر مانند نی و چوب ساخته می شوند و نوع چادر بسته به محیط طبیعی و نوع دامی است که می پرورانند. قابل توجه است که حتی آداب و سنن کوچ نشینان در شکل چادر و تقسیمات داخلی ان اثر می گذارد.
ب- خانه های نیمه متحرک: این نوع مساکن به مردمی تعلق دارد که سابقا کوچ نشین بوده و نوعی معشیت صرفاً مبتنی برر دام پروری داشته اند، اما به مرور طرز و تگنیک بهره برداری از زمین و کشاورزی ابتدائی ، و خاصه دیم را آموخته اند. این مردم در محل کار زراعی خود ، موقتاً خانه هایی می سازند که در حقیقت نیمه ای ار چادر و نیمه ای از گل و سنگ است. در نتیجه پایه های آن ثابت و نیمی از دیواره و سقف آن قابل جمع آوری است.
ج-خانه های ثابت: انسان با به ثبت رساندن اراضی زراعی، در حقیقت نام خود را روی زمین ثبت می کند. این امر به اندازه ی زندگی یکجانشینی سابقه دارد. خانه های ثابت روستایی و شهری و تنوع این مساکن در تمام دنیا، سکونت دائمی برای انسان به وجود آورده است و اشکال مختلف مساکن از نقطه نظر «گونه شناسی» مسکن در ارتباط با شرایط اقلیمی متفاوت می نماید.
خانه های کویری- مصالح خاصی نیاز دارند، جنگل نشینان از چوب بهره ی بیشتری می گیرند و ساحل نشینان دریا ، تمهیدات و مقدمات ویژه ای برای مساکن خود دارند ؛ تا از نظر«بوم شناسی» شرایط انطباق با محیط را فراهم سازند. فصول تغییرات آب و هوایی و شرایط جوی، ساکنین کره ی خاکی را بر آن داشته است تا راه های مقابله با طبیعت را جست وجو نموده و به فکر چاره بر آیند.
شکل مسکن به آب و هوای گوناگون نیز بستگی دارد. در مناطق پر باران؛ سقف خانه ها را بیشتر با سفال می پوشانند و در نقاط گرم کویری ، بادگیرهای بلندی جهت کوران هوا در اماکن مسکونی برپا می دارند.«خار خانه»ها برای خنک نمودن هوا به کار گرفته می شوند.فی المثل در منطقه بلوچستان؛ این خارخانه ها از ایام قدیم مورد استفاده قرار گرفته اند. (خارخانه اطاقی است که دیواره های آن را از خارهای فشرده می سازند و با نصب ضروفی در پشت بام خارخانه ها و پر آب کردن این ظروف آب توسط لوله های مشبک از دیواره ی خارها پایین می ریزد و بادهای گرم محلی به هنگام عبور به دیواره ی مرطوب آن برخورد نموده، گرد و خاک خود را از دست داده ، مقدار زیادی از حرارت آن کاسته شده ، هوای خنک نسبی به داخل خارخانه وزیده و در نتیجه بین داخل و خارج خارخانه اختلاف درجه حرارت قابل توجهی ایجاد میگردد.
کوچ عشایر و به کار گرفتن انواع سیاه چادرها یا آلاچیق های نمدی، مشخص کننده ی هماهنگی محیط زندگی و محیط جغرافیایی است که در مجموع در هر منطقه، ساکنین تغییرات فصلی آب و هوایی را باز شناخته و به مرور خود را با دگرونی های فصلی منطبق ساخته اند.
با توجه به مقدماتی که گفته شد و در واقع درآمد و دیباچه ای کلی بر شروع زندگی انسان در سرپناه ها و گوناگونی مساکن ابتدایی بود و ضرورت داشت قبل از پرداختن به مساکن متعدد مورد استفاده ی - فلات نشینان ایران - به شیوه کلی از ساختن آشیانه توسط انسان بحث شود.
میتوان گفت که شرایط جوی اقلیمی، شیوه های معشیت مبتنی بر دامپروری و کشاورزی و... و برخی دیگر از عوامل موجب گونه گونی مسکن گشته و این مساکن ابتدائی کم کم تغییر شکل یافته و و به اماکن مورد زیست امروزی مبدل گشته است که خود گشاده چشمی و دقت خاصی می طلبد تا سیر و تحول «مسکن» سازی و ضرورت پرداختن به این موضوع اساسی مطرح و ضمن بررسی تنوع این مساکن - طرق بهتر زیستن و رفع مشکلات مربوط به یکجانشینی نیز پیگیری شود.
به عنوان آگاهی مختصر می توان گفت که در سرزمین ایران نیز به اقتضای، کوچ نشینی، روستا نشینی، شهرنشینی و حاشیه نشینی و... به تنوع و تعدد مساکن بر می خوریم که از دیربار سرپناه قرار گرفته و هر دیاری از نقطه نظر شرایط اقلیمی، مساکن ویژه ای انتخاب و در اختیار گرفته است.
- پیامدها
1ـ سیمای نامطلوب :
عمده ترین نماد جهانی حاشیه نشینی سیمای نامطلوب آن است که احساس و وجدان و دیدگان آدمی را می آزارد ، ساختمانها تخریب شده و فرسوده شده نشان می دهد. گذرگاه ها ومعابر پرپیچوخم و کم عرض بوده و معمولا راه دسترسی خودروهای امداد اعم از آتشنشانی، اورژانس و پلیس در مواقع بروز حوادث و خطرات وجود ندارد .
2ـ پایین بودن سطح بهداشت عمومی و سلامتی :
حاشیه نشین ها فاقد بهداشت عمومی و خصوصی در حد واندازه استانداردهای جهانی و حتی ملی هستند و اقدام علیه بهداشت عمومی و محیط زیست در چنین مناطقی شایع است . انباشت زباله ها و عدم جمع آوری آنها، جریان فاضلاب منازل در کوچه ها و عدم دفع بهداشتی آن، آلودگی های صوتی و آلودگی هوا و غیره در این محلات مشهود است .
3ـ فقدان شغل رسمی و در آمد کافی :
اکثر خانواده های حاشیه نشینی شغل رسمی برای تامین معاش خود ندارند و چون این افراد عموما فاقد مهارت وتخصص و سرمایه گذاری می باشند به مشاغل کاذب و بعضا مجرمانه مثل دست فروشی ، کوپن فروشی ، تکدی گری ، زباله دزدی ، خرید وفروش مواد مخدر و مشروبات الکلی روی می آورند . بر حسب آمارهای موجود حدود 20 در صد افراد این مناطق ?اقد شغل می باشند .
4ـ وجود خرده فرهنگ های خاص مناطق کوچک :
در مناطق حاشیه نشین خرده فرهنگهای خاص مناطق کوچک هر یک از خانوارها که قبلا ساکن آن بودند مشاهده می شود . و اجتماعاتی communities در دل جامعه society رخ عیان می کند.این فرهنگها بسیار دیر جذب فرهنگ های شهری می شوند و این امر و نیز فقر فرهنگی افراد امکان نفوذ از نظر فرهنگی و اجتماعی را در انها برای اجرای برنامه های مختلف اجتماعی ، چون بهداشت و تنظیم خانواده و غیره مشکل می کند . خصایص کنش روستایی که سنخیتی با زیست شهر ندارد، به شاکله عقیدتی زیست شهری مبدل میشود.
5ـ تراکم جمعیت :
ترکیب سنی جمعیت در این مناطق نشان می دهد که علی رغم جوان بودن بیشتر رؤسای خانواده ها بعد خانواده وسیع است. متوسط تعداد جمعیت هر خانوار حدود 5/4 در صد میباشد که با در نظر گرفتن مساحت کم منازل موجود در مناطق حاشیه نشینی به تراکم بیش از حد جمعیت در این مناطق پی خواهیم برد .
6ـ فقدان یا کم بودن امکانات آموزشی و رفاهی و پایین بودن سطح سواد و تحصیلات :
در حاشیه شهرهای ایران، آموزش و پرورش به بدویترین شکل ممکن رواج دارد، به این معنا که عدم تخصیص بودجه متناسب برای امر آموزش و پرورش این نقاط جدای از آنکه باعث کم سواد شدن حاشیه نشینان شده است، موجب گردیده که تا فرآیند جامعه پذیری socialization، درمیان کودکان و نوجوانان حاشیهنشین فرآیندی ناقص و عقیم باشد نقصانی که در رشد بالای انحرافات اجتماعی نمود می یابد.
به صورت خلاصه به لحاظ پایین بودن سطح آگاهی و مشکلات معیشتی و فقدان امکانات آموزشی و غیره نرخ با سوادی بسیار پایین است. حدود 5/2 در صد افراد این مناطق میزان تحصیلات خود را در سطح دیپلم و فوق دیپلم بیان کرده اند.و افت تحصیلی و آموزشی شدیدی در این مناطق دیده می شود . نمونه فقدان امکانات آموزشی طرح تعطیلی بعضی مدارس حاشیه تهران و یک روز در میان تشکیل شدن کلاس ها برای دانش اموزان بود که در رسانه ها مطرح شد.
7ـ اعتیاد : از عوامل گرایش به اعتیاد ، فقر ، بیکاری ، فقدان برنامه صحیح جهت پر کردن اوقات فراغت ، نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و در دسترس بودن مواد مخدر را می توان نام برد معمولا در مناطق حاشیه نشین بسیاری از این عوامل قابل رؤیت است و بدان جهت اعتیاد به مواد مخدر در بین جوانان این مناطق و همچنین خرید و فروش مواد افیونی روز به روز افزایش مییابد.
8 ـ منبع و مرکز انحرافات و کجرویهای اجتماعی : مارشال کلینارد می گوید : حاشیه نشینی مساله و عارضه ای شهری است و منشاء عمده بزهکاری و جرم می باشد.
آسیبهای اجتماعی، سهم بالایی از وقوع جرم و جرائم در کشور به حاشیه نشینان اختصاصی یافته است، به دلیل عدم تطابق هنجاری و نائل نشدن به یک شناخت اجتماعی social cognation حاشیه نشنیان و همچنین سطح نازل معیشت اقتصادی این طبقه اجتماعی، social class یک نوع انحرافات نهادینه شده در کنش آنها به چشم میخورد، قاچاق مواد مخدر وجنایتهای مبتنی بر هیچ انگاری ارزشهای اجتماعی از موارد قابل ذکر هستند.
فقر و ناتوانی یا عدم تمایل بازار رسمی اقتصاد شهر ، به جذب حاشیه نشینان ، آنان را به بازار فعالیتهای غیر رسمی می کشاند . بازاری که بخشی از محصولات آن در زمره امور ممنوع و بزهکارانه مثل مواد مخدر ، دزدی ، فحشاء هستند . کمبود یا فقدان مراکز تامین خدمات امنیتی و انظباتی مانند پاسگاه ها و کلانتری ها در این مناطق آنها را بدل به مراکز امن و خالی از نظر برای افراد و گروههایی کرده است که به شیوه های بزهکارانه ارتزاق می نمایند .
9- آشوب های اجتماعی: حاشیه نشینی جایگاهی در امنیت ملی نیز دارد بخصوص در جهانی که قسمت اعظم سرکردگان آن حامی ما نیستند و ما برای آنها وصله ناجور محسوب می شویم. افراد سنین جوان با توجه به احساس محرومیت نسبی و عدم توانایی ارضای نیازهای خود به صورت بالقوه به ناراضی هایی تبدیل می شوند که ممکن است با وقوع هر حادثه ای یا با سازماندهی شدن به وسیله اراذل و اوباش و یا در قالب مب ها به برهم زدن امنیت عمومی و اخلال دست بزنند. نمونه شورش 1370 مشهد که از مناطق حاشیه نشین آن رقم خورده بود از این گونه است. این مسئله محدود به ایران نیست و حتی شورش های فرانسه در سال 2005 و 2007 نیز به نوعی متاثر از این مسئله بود. به ویژه وقتی موب ها از یک قومیت خاص یا یک مذهب خاص باشند. بعضی از تحلیل گران حاضر در فرانسه به صورت نمونه احساس هویت دینی و آژارتاید مذهبی در فرانسه را از عوامل دامن زده شدن به احساس محرومیت نسبی و به تبع آن نارضایتی در فرانسه می نامند.
کلیشی سن بوا، سن سن دو نی، ایولین و سایر محلات شورشی خیلی دور از پاریس قرار ندارند. آن ها گتوهای پاریس هستند و جزیی از پاریس بزرگند ، آنها ,جهان سوم, در قلب جهان اول هستند. کلیشی سن بوا محل شروع شورش یکی از فقیرترین شهرک های حومه پاریس است. 80 در صد ساکنان آن مستاجران ساختمان های بتونی بلندی هستند که 50 سال است تعمیر نشده است. نیمی از جمعیت آن زیر 25 سال سن دارند و بیکاری جمعیت در این جا بیش از 20 برابر سراسر کشور است. 10 درصد رقم بیکاری در کل فرانسه و بین 18 تا 25 درصد در این محله . 30 محله دیگری که شورش به آن ها سرایت کرده وضع بهتری ندارند. وقتی ارقام بیکاری بر اساس تقسیم بندی اجتماعی و جغرافیایی مقایسه شود، واقعیت تلخ خود را بیشتر به نمایش می گذارد. به نوشته بی بی سی رقم بیکاری کسانی که مدرک دانشگاهی دارند در کل فرانسه 5 در صد است، اما آن ها که تبار آفریقایی دارند 26.5 در صد بی کاری دارند. رقم بیکاران در برخی محلات را 50 درصد ذکر کرده اند که تمرکز فوق العاده بیکاران در یک محل را نشان می دهد. این وضعیت رغبت بسیاری از دانش آموزان را برای ادامه تحصیل از بین می برد و رقم بالایی از شاگردان بدون این که مدرک پایان تحصیل بگیرند مدرسه را ترک می کنند.
بعلاوه بسیاری از کسانی که جزو بیکاران به شمار نمی آیند، کاری که برای بدست آوردن روزی انجام میدهند با حداقل انتظارات برحقشان متناسب نیست.
یک سازمان ضد نژاد پرستی گزارش داده است که بعضی شرکت ها تنها کسانی را برای بازار یابی استخدام می کنند که تا چند نسل فرانسوی الاصل باشند و علت را ضرورت آشنایی به فرهنگ فرانسوی ذکر می کنند. این در حالی است که طبق قانون تبعیض نژادی ممنوع است. البته در عمل می توان تبعیض نژادی را اعمال کرد بدون این که قانون را مخدوش نمود.
فقر و نژاد پرستی در گتوهای اروپا در هم آمیخته اند. علت عدم ادغام اروپایی مهاجر تبار، سیاست های نولیبرالی و فقر زاست.آن ها خارجی میمانند،حتی بعد از چند نسل، چون فقیر میشوند. به عبارت روشن تر چون سیاست های فقر زای نولیبرالی از تبعیض نژادی تغذیه می کند، آن ها را خارجی نگه می دارد . ایجاد شهروندان درجه یک و دو محصول این سیاست هاست و مهاجران بهترین طعمه آن و کثیر ترین جزء فقیران.
یک خبرنگار در گزارش خود در مورد شورش پاریس نوشته است یکی ازجوانان ساکن یک محله شورشی به او گفت شعار های ما شعارهای انقلاب کبیر فرانسه است آزادی، برابری و برادری...
10- - پیامدهای اجتماعی: هویت قومی، پایبندی به سنت ها، فقدان تخصص، بی سوادی و کم سوادی، درآمد پایین و به خصوص فرهنگ مستقل حاشیه نشینی، منشا و محل تجمع کودکان فراری، کودکان خیابانی و کارتن خوابها، گروه گرایی و قوم گرایی شدید و همکاری با هم در فرا از قانون و عدم همکاری با مامورین انتظامی و مامورین دولت
11- پیامدهای فرهنگی:فرهنگ قانون گریزی، ضعف در تعلق به هویت شهری، واگرایی شدید نسبت به قوانین شهری، انزواطلبی، احساس غریبه بودن و بیگانگی، اختلال در هویت (این پدیده را برای اولین بار در جهان غرب روبروت ا.سی.پارکآمریکایی از سردمداران جامعه شناسی شیکاگو، شاگرد جرج زیمل و نیز ایورت استونگویست، شاگرد پارک تحت عنوان مهارجت انسانی و منازل حاشیه نشین مورد مطالعه قرار دادند.از نظر آنها، انسان حاشیه نشین شخصیتی است که از حاصل برخورد یا پیوند دو نظام فرهنگی متفاوت و احیاناً متخاصم ظهور می یابد. بنظر آنها او آشنای بیگانه ای است که نسبت به دو نظام فرهنگی احساس بستگی و تعلق دارد ولی در عین حال خود را نسبت به هیچکدام کاملاً متعلق و متمایل نمی داند.( مثنوی، عطاءالله)
12- مسکن غیر قابل اطمینان در قبال حوادث طبیعی: بسیاری از افراد در این مناطق، خانه سازی بر اساس اصول استاندارد ندارند و لذا اکثر این خانه ها در قبال حوادث طبیعی مانند زلزله و توفان هیچ مصونیتی ایجاد نمی کنند. شهرک های این مناطق با مواد و مصالح کم دوام و برخی جاها زاغه نشینی است. همچنین ساخت وساز درابعاد کوچک و غیراستاندارد.
13- پیامدهای روانشناختی: پریشانی، بی هویتی (نداشتن هویت میتواند به نوعی افراد را نسبت به پیرامون خود بیتوجه کندوبرای کسب آن و دست یابی به یک پایگاه اجتماعی که از طریق آن خود را به اجتماع شهر نشینی نزدیک کند دست به هر کاری که آنان را از نظر مالی تامین کند، میزنند.)(غلامرضا شهریاری)
14- پیامدهابرای مدیریت شهری: درجه بالای ریسک بیثباتی محیط کسب و کار برای مدیران، تحمیل هزینه های پیش بینی نشده و سنگین برمدیریت شهری، تحمیل تغییرات ناخواسته در برنامه ریزی های کلان
17- توسعه آثار منفی زیست محیطی و عقب ماندن از توسعه پایدار
18- بلااستفاده ماندن بخشی از سرمایه گذاری های ناشی از ساخت و ساز به دلیل عدم وجود امکانات و تاسیسات زیربنایی
19- افزایش روند جذب در حاشیه های شهری علیرغم وجود معضلات انباشته قبلی(مهدی دهقان)
20- ضرورت ترجیح نظام توزیع متعادل بر رونق اقتصادی
21- انجام رشد اقتصادی به موازات توزیع غیر متمرکز آن (سید سعید زاهد)
6- نظریات و تئوری های جرم شناسی و فساد در خصوص تاثیر محیط بر ارتکاب جرایم
در سال 1876 میلادی کتاب مشهور سزار لمبروزو پزشک معروف ایتالیایی تحت عنوان « انسان جنایتکار» منتشر شد . لمبروز در این کتاب تیپ مجرمانه ای ترسیم نمود و اوصاف و خصوصیات غیرعادی که در بزهکاران بود را دسته بندی کرد . ایشان عقیده به مجرم مادرزادی یا بزهکاری بالفطره داشت و این افراد به وسیله نشانه هایی قابل شناسایی بودند . در این نظریه تاثیر عوامل خارجی ، محلی از اعراب نداشت و مدنظر واقع نگردیده بود. از همان دوران، این نظریه مورد اعتراض و انتقاد جامعه شناسان و جرم شناسان واقع شد و حتی خود لمبروز از چاپ سوم کتاب خویش نسبت به تعدیل نظریات خود اقدام کرد و اظهار داشت که حدود 35 درصد مجرمین دارای این اوصاف فیزیکی می باشند. و بر اثر این انتقادات بود که نظرها معطوف تاثیر محیط در وقوع جرایم شد و مکاتب و تئوریهای متعددی در این خصوص ابراز گردید که به برخی از آنها مختصرا اشاره می شود :
1 - تئوری دورکیم :
دورکیم ، علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جستجو می کند و در نهایت عقیده دارد که جرم یک پدیده طبیعی و اجتماعی است و بین جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد.
دورکیم با اظهار نظرات خویش راه را برای بررسی محیط های متفاوت که در آن مجرمین و غیرمجرمین زندگی می کنند هموار کرد و تحقیقات گسترده ای توسط جامعه شناسان و جرم شناسان در خصوص تاثیر محیط بر وقوع جرایم صورت پذیرفت .
2 - مکتب محیط اجتماعی و فرهنگی :
لاکاسانی و مانووریه منشاء تبهکاری را در تاثیرات فرهنگی و اجتماعی یافته اند . طبق نظریه مکتبی که لاکاسانی پایه گذار آن است مجرم یک بیچاره نظام اجتماعی است و نقص سازمان اجتماعی او را جنایتکار کرده است . به عقیده ایشان بزهکار یک میکرب اجتماعی است و هر میکرب در محیط خاصی نشو و نمو می نماید و وجود شرایط مساعد در محیط ، موجب رشد و ظهور تبهکاری می گردد . لاکاسانی می گوید « هرجامعه ای دارای تبهکاران مخصوص به خود است و تبهکاران مولود اجتماع خود هستند و اگر محیط اجتماعی آمادگی برای پروردن مجرم نداشته باشد فعالیت و رشد آنها عقیم می ماند »
3 - تئوری ادوین ساترلند :
ادوین ساترلند عقیده دارد اگر فردی در محیط مجاور خود در معرض عوامل جرم زا قرار گیرد تا غیر جرم زا ، شانس و احتمال قانون شکنیاش افزایش می یابد به علاوه ساترلند اظهار می نماید که اشخاص در معرض عوامل جرمزا واقع می شوند که برای سهیم بودن در همان فرهنگ ، علایق و عقایدی داشته باشند و در آن اشکال معینی از رفتار ضد اجتماعی و جنایی ممکن است مورد اغماض واقع شده و مردم احساس کنند که برای همنوایی به آنها نیاز دارند. در این راستا، پارکر، شاو و مک کی محققان آمریکایی ثابت کرده اند که در مناطق کثیف ( محلات کثیف ) همراه با از بین رفتن کنترل های اجتماعی که بوسیله آنها مردم به رعایت قیود نیز اعتقاد پیدا می کنند، اعمال جنایی به شکل طبیعی جلوه می کند .
4 - نظریه مرتن :
مرتن مفهوم نظریه دورکیم را ماهرانه مورد بررسی مجدد قرار داده و عقیده دارد که اگر از لحاظ فرهنگی اهداف تجویز شده برای فرد غیرقابل حصول گردد (همچنانکه برای بیشتر افراد جوان و طبقه کارگر و طبقه پایین پیش می آید) بین آنچه برای به ایده آل بودن پایدار می ماند و آنچه قابل حصول است اختلاف حاصل می شود و نتیجه آن به سرخوردگی و سرکشی بعدی منجر می شود. (مرتن به صورت کلی این نظر را در مورد فساد می دهد)
5 - تحقیقات مرکز جرم شناسی وکرسون پاریس:
تحقیقات متخصصان این مرکز نشان می دهد که 23 درصد جوانان مجرم در مناطقی زندگی کرده اند که دارای جمعیت زیاد بوده و 22 درصد آنها در ساختمانهایی زندگی کرده اند که علاوه بر کثرت جمعیت مشکل مسکن نیز وجود داشته است .
دکتر لا?ون و خانم میشو در سال 1976 تحقیقاتی در شهر گرانویل فرانسه انجام داده و به روشنی مشخص کرده اند که اطفال بزهکار بیشتر در ساختمانهای ناسالم و برخی از محلاتی که برای سلامتی اخلاق زیان آور است بوده اند . این تحقیقات نشان می دهد که بزهکاری جوانان در این محلات و ساختمانهای مخروبه از حد متوسط مجموع بزهکاری شهرها زیاد بوده است . در واقع 18 درصد بزهکارانی که جرایم گوناگون مرتکب شده اند اغلب در محله های مخروب و ناسالم ساکن بوده و 35 درصد آنها کسانی بودند که در ساختمان ها و محلات بدنام و فاسد ساکن بودند . این پژوهشگران نهایتا رابط محیط سکونت و بزهکاری را تائید مینمایند
6- لویدتکه/شوایتزر
انسان بر اساس شرایط گزینش عقلانی می کند. در گسترش فرد گرایی تمایل به فساد افزایش و با گسترش جمع گرایی حذر از فساد تحقق می یابد. میزان نابرابریبه عدم احساس مسئولیت در وظایف دولتی منجر می شود و اجتماعی شدن در محیط قوم گرا و خاص گراموجب ترجیح منافع شخصی بر جمعی و در نهایت فساد می گردند.
براساس این نظریه می توان گفت افرادی که در حاشیه ها پرورش می یابند بیه علت شدت نابرابری و عدم توجه جامعه به آن به شدت فرد گرا شده، اگر در حاشیه نشینی پارامتر قومیت هم داخل شود ترجیح منافع شخصی صورت پذیرفته و به تبع آن فساد افزایش خواهد
7- راهکارهایی برای مدیریت شهری
1. نظارت بیشتر دستگاه قضایی بر فعل و انفعالات درون شهری و برون شهری برای کنترل بی نظمی های اجتماعی و تصرف اراضی
2. یک راهبرد بلند مدت می تواند ایجاد محدودیت در ادامه روند حاشیه نشینی از طریق جلوگیری از ورود تازه واردان به مادر شهرهای منطقهای و کلان شهرها، از طریق راه حلهای قانونی (مانند: وضع مقررات و قوانین) و یا راه حلهای کالبدی (مانند: نوار سبز) و یا راه حلهای نظارتی (در ارتباط با زمینهای وسیع بلاصاحب و یا حریم رودخانهها و یا دامنههای ارتفاعات)، مسدود گردد. وقتی محدودهی شهر مستحکم گردید، کلیهی حاشیه نشینان و زاغه نشینان داخل محدوده، بخشی از مردم شهر تلقی میشوند و باید مورد حمایت قرار گیرند، لیکن به دلیل مشکلات خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که دارند، این حمایت مستلزم راهکارهای خاصی میباشد که در سطور بعدی به آنها اشاره میکنیم. مسدود کردن راه ورود مهاجران به شهرهای بزرگ، نباید به معنای محروم نمودن آن دسته از کسانی باشد که مهاجرت را به عنوان مفری برای رهایی از فقر اقتصادی و دستیابی به شرایط بهتر زندگی، انتخاب میکنند. لذا همزمان با اقدامات فوق الذکر، میباید اقدامات لازم به منظور ایجاد تحولاتی ساختاری در برنامههای کلان ملی صورت گیرد تا از طریق ایجاد امکانات خدماتی و به خصوص زمینههای اشتغال، در نقاط روستایی و شهرهای کوچک، زمینههای تثبیت جمعیت در کانونهای مهاجرفرست فراهم آید. شوماخر (Schumacher) در این ارتباط توصیه میکند: ضروری است بخش مهمی از تلاشهای عمرانی به عوض شهرهای بزرگ، به ایجاد یک ساخت «کشاورزی - صنعتی» در نواحی روستایی و شهرهای کوچک اختصاص یابد
3. - توجه ویژه به فقرزدایی و توانمندسازی مناطق حاشیه نشین (سیاستی که دولت نهم برای بالندگی تمام مناطق حاشیه نشین و کمتر توسعه یافته دنبال می کند)و گسترش عدالت اجتماعی به این مناطق.
4. ضرورت ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا تا یک میلیون خانه مسکونی خالی از سکنه بوجود نیاید در حالی که جمعیت کثیری حتی قدرت پرداخت رهن و اجاره خانه را ندارند.
5. برنامه های توسعه در دراز مدت باید از جمعیت مهاجر از روستاها و شهرهای کوچک بکاهند(البته این مورد فراتر از مدیریت شهری است. و باید رد سطح دولت ملی بررسی شود.)
6. در استراتژی های درازمدت قیمت و رانت زمین شهری در کلانشهرهای کشور باید کنترل شود.
7. اجرای طرحهای پیشگیرانه با پشتوانه قضایی در این نواحی.
8. پرهیز از استفاده از قوه مجریه و تخریب منازل مناطق حاشیه نشینی. برای جابجا کردن ساکنان زاغهها هزینهی بسیار زیادی باید صرف گردد، که خیلی بیشتر از هزینهی صرف شده برای بهسازی آنهاست. آثار منفی که جابجایی زاغهای برجای میگذارد، متلاشی شدن شبکهها و ارتباطات اجتماعی است. این ارتباطات اجتماعی به مردم کمک میکند که از عهدهی شرایط مشکل و سخت زندگی برآیند و نوعی احساس هویت و تعلق را در میان آنان تقویت میکند. مسألهی دیگری که این جابجایی را با مشکل مواجه میسازد، تساوی حقوق و عدالت اجتماعی در زمینهی مالکیت اراضی است، که با گذشت زمان به صورت یک مشکل سیاسی بزرگ نمودار میگردد. تخریب، پاکسازی و جابجا کردن ساکنان اراضی غیرقانونی، بدون در نظر گرفتن مکانی برای اسکان مجدد آنان، برای رفع این معضل شهری، روش مناسبی نیست. تخریب این مناطق شهری، معضل حاشیه نشینی را به جای تخفیف، تشدید میکند، زیرا آنان در مکان دیگری در شهر با شرایط بدتر و فقیرتری اسکان میگزینند. (هادیزاده، مریم)
طبق نظریه نیازهای مزلو،سرپناه به لحاظ فرهنگی ، جزئی از آرمانهای انسان است. برای انسان جهان سومی هم خان هداشتن شایدمهمترین امتیاز زندگی باشد و برای مهاجر حاشیه نشین، خانه خراب شدن به تحقیق مهمترین مصیبت است. بطور طبیعی تخریب سرپناه حاشیه نشین ، ناآرامی ، ناامنی، بی نظمی و اغتشاش رادر پی خواهد داشت.(خراطها، سعید)
9. نخست باید نهادی نیرومند و درخور برای شناخت همه جانبه آن (و بانکی اطلاعاتــی ، آن هم در کشور ما که ثبت مکان زندگی اجباری نیست و هیچ شهرداری ای چنین اجباری ندارد) به وجود آورد.
10. باید نهاد مشخص متولی مسئله شهر نشینی معلوم شود و نقش همه نهادها در این مسئله به طور عینی معین شود. به ویژه در مورد حاشیه نشین های خارج حریم شهری
11. بازنگری طرحهای جامع و تفصیلی شهری، به منظور پیش بینی فضاهای مناسب برای تولید مسکن کوچک، مقاوم و ارزان قیمت برای زوجهای جوان، خانواده های کم درآمد و...
12. توانمندسازى و جلب مشارکت اجتماعى خود حاشیه نشینان : توانمند سازی: «با کمک ناچیز دولت قادرند مسکن، خوراک و پوشاک خود را فراهم آورند و در عین حال نوعی نیروی کار ذخیرهی حاضر و بیدرنگ برای فعالیتهای در حال گسترش بخش رسمی [درون شهرها] را مهیا سازند.» روش توانمند سازی با تکیه بر توانهای بالقوهی حاشیهنشینان مطرح شده است و بر این اصل استوار است که دولتها به عوض کمکهای مستقیم و بلاعوض که شخصیت حاشیهنشینان و کرامت انسانی آنها را خدشهدار میسازد، میباید از طریق ارتقای سطح آموزش و ایجاد مهارتهای لازم و امکان دسترسی به ابزار کار و فعالیتهایی از این قبیل، زمینههای اشتغال و افزایش درآمد و بهبود سطح زندگی حاشیهنشینان و فقرای شهری را فراهم آورند.
13. اصلاح و بهبود (بهسازی) به معنای بهبود شرایط زندگی از طریق ارائهی خدمات اساسی مانند: آب، برق، گاز، سیستم دفع فاضلاب، مدرسه و همچنین اصلاح معابر، پرکردن گودالها (احمدیان) از آنجا که اصل اساسی در بهسازی مناطق زاغهای، قانونی کردن و نظم دادن به داراییها و اموالی است که شرایط متزلزل و ناامنی دارند و زمینهایی که به طور نامعلوم و نامشخص اشغال شدهاند، بخش اصلی بهسازی محلات فقیرنشین، انتقال مالکیت زمین به اشغال کنندگان غیرمجاز زمینهاست، به قیمتی که آنها قادر به پرداخت و خرید زمین باشند. برنامهریزان مسکن بیشتر به برنامه های خودیاری در زمینهی بهسازی مساکن تأکید دارند. از نظر آنها برنامههای بهسازی تسهیلات زیربنایی در محلات حاشیه نشین، یکی از اجزای مهم برنامهی جامع مسکن محسوب میگردد که باید هم از نظر تئوری و هم عملی کوششهای مردم را در توسعهی تدریجی سکونتگاههایشان حمایت و تکمیل کند. مهندسان و طراحان شهری به افزایش بهداشت عمومی در مناطق حاشیه نشین اهمیت میدهند. این گروه برخلاف برنامهریزان مسکن علاقهای به مشارکت عموم مردم ندارند. روش کاری آنها شامل یک طرح عظیم شهری در راستای روند در حال توسعهی شهر میباشد که به طور مطلوب به کار گرفته شده است. سازمان دهندگان جامعه بر سازمان دهی افراد جامعه تأکید زیادی دارند. آنها به این اصل معتقدند که افراد فقیر برای رسیدن به سود مشترک باید با یکدیگر همکاری نمایند. برای آنها مهم نیست که چه چیزی ساخته شود، آنها به چگونه ساختن تأکید دارند. از نظر آنها کمبود خدمات موجود در مناطق حاشیهنشین از غفلت عدهای از مسؤولان ناشی میگردد. سیاست مداران و دولت مردان اجرای پروژههای زیربنایی در مناطق حاشیهنشین را، یک راه حل مؤثر جهت کمک به افراد فقیر جامعه میدانند. سطح پایین استاندارد و تسهیلات زیربنایی در مناطق حاشیه نشینی شهر سبب به خطرافتادن اعتبار و شهرت دولت مردان میشود. از دید آنها تکیه بر مردم جهت تداوم برنامههای مهم، ضروری است. سرمایه گذاران بینالمللی بهسازی مناطق فقیر حاشیه را نوعی سود رسانی به افراد میدانند که مغایرتی با اهداف توسعهی روستایی ندارد. آنها بر بازیافت سرمایه از سوی افراد ذینفع تأکید زیادی دارند و آن را یک توجیه اقتصادی برای اجرای پروژه میدانند. آنها معتقدند اگر افراد ذینفع قادر به بازپرداخت نباشند، باید سطح پایینتر تسهیلات زیربنایی را انتظار داشته باشند. ساکنان مناطق حاشیه نشین، این گروه نمیخواهند صدمهای از سوی مقامات دولتی متوجه آنها شود. آنها اجرای پروژههای زیربنایی را وسیلهای مؤثر برای به دست آوردن اندک چیزی از دولت میدانند که این برای آنها از هیچ بهتر است.
14. فراهم کردن زمین جهت توسعهی مسکن سازی غیررسمی
15. حمایت و اعمال مدیریت دولت در ایجاد تسهیلات زیربنایی؛
16. حمایت از پیمانکاران بخش غیررسمی؛
17. حمایت دولت از تولید کنندگان کوچک مصالح ساختمانی؛
18. حمایت از نظامهای مالی مردمی و غیررسمی؛
19. حمایت دولتی از احداث واحدهای مسکونی اجارهای ارزان؛
20. اصلاح قوانین و مقررات ساختمانی.( هادیزاده بزاز، مریم)
منابع:
1- سرطان اجتماعی فساد ، فرامرز رفیع¬ پور، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول 1386
2- بعد اجتماعی و نابرابری فضایی، عماد افروغ، انتشارات بقعه، تهران، چاپ اول 1377
3- تاثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم ، رضا مسعودی فر، دانشجوی دکترای تشخیص جرم، سمینار شهرها و مردم
4- چالش حاشیه نشینی و مدیریت شهری، تدبیر سال پانزدهم، شماره 152، دی 83
5- (حاشیه نشینی؛ ریشه ها و راه حل ها،احمدیان، محمد علی(دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد)، اندیشه حوزه، شماره 43 و 44، آذر - اسفند 1382 ، ( از صفحه 276 تا 296) )
6- حاشیه نشینی، مهدی دهقان، مقاله برنامه ریزی اشهری درس جغرافیای شهری
7- معرفی کتاب حاشیه نشینی و راهکارهای ساماندهی آن در جهان، هادیزاده بزاز، مریم، اندیشه حوزه، شماره 43 و 44، آذر - اسفند 1382
8- محلات ناهنجار شهر تهران (مورد : محله غربت)، خراطها، سعید، مجموعه مقالات همایش حاشیه نشینی و اسکان غیر رسمی
9- حاشیه نشینی، یک معضل اجتماعی، مثنوی، عطاءالله، مجموعه مقالات همایش حاشیه نشینی و اسکان غیر رسمی
تعریف حاشیه نشینی
کلمه زاغه ""Slumاز کلمه slumber گرفته شده که زمانی به کوچه های پست وگمنام وخاموش اطلاق می شد ودر تعریف حاشیه نشینی به پدیده ای اطلاق می شود که در محلات فقیرنشین اطراف شهرها ی بزرگ به وجود می آید و ساکنین این مناطق به علل گوناگون اقتصادی و اجتماعی نتوانسته اند وارد شهر شوند و از امکانات شهری استفاده کنند و همین طور نسبت به زمین اسکان یافته خود هیچ حق قانونی ندارند چرا که دولت آن مناطق را به رسمیت نمی شناسد. زاغه ها در بد ترین مناطق شهری از جمله نزدیک معادن سنگ حواشی خطوط راه آهن و بزرگ راهها و نزدیکی کارخانه ها وزمین های رها شده و در جوار گورستان ها ودرکنار مسیرهای فشار قوی برق ودرحاشیه های محله های فقیرنشین به وجود می آیند. قابل توجه است که غالباحاشیه نشینان افراد مهاجروروستا نشین وعشایرند وکمترشهری محسوب می شوند.
دلایل بروز حاشیه نشینی
- افزایش بی رویه جمعیت "دلیل مهم"
- توزیع نا مناسب ونا عادلانه امکانات درسطح کشور
- پدیده های طبیعی مثل سیل وخشکسالی وسرمازدگی ومحصولات کشاورزی و...
- عوامل جاذب شهری
·مهاجرت روز افزون روستائیان به شهرها
طبقه بندی وتشخیص زاغه ها
زاغه ها براساس شاخص جمعیت در سه طبقه:" الف) زاغه های همگن ب) زاغه های نا همگن ج) زاغه نشینان مجرد" جای می گیرندوبه لحاظ نوع واحد مسکونی در موارد زیر دیده می شوند :
1)آلونک:
خانه هایی که در شهرها واطراف شهرها از سر هم بندی مصالحی مثل نایلون حلبی و برزنت وچوب وسنگ و گل ساخته شده که ارتفاع کمی دارد.
بنابراین آلونک عبارت است از منطقهای مسکونی که در آن هیچ ادعای مالکیت رسمی نسبت به زمین وجود ندارد. در نتیجه از لحاظ زیرساختها و خدمات معمولا کفایت نمیکند. در تعریف اینگونه سکونتگاهها 3 ویژگی وجود دارد که عبارتند از ویژگیهای کالبدی، اجتماعی و قانونی.
الف) ویژگیهای کالبدی: آلونکها و جمعیت "غیرقانونی" آنها از خدمات شهری و زیرساختهایی زیرسطح استاندارد برخوردار هستند. این سرویس هم خدمات شهری و شبکههای ارتباطی هستند و هم خدمات اجتماعی مانند لولهکشی آب و گاز و برق و خدمات بهداشتی و شبکه راه و فاضلاب.
ب) ویژگیهای اجتماعی: ساکنان آلونکها عموما جزء جمعیت کمدرآمد هستند که درآمد آنها یا به صورت دستمزدهای روزانه است و یا درآمدهای حاصل از کارهای غیررسمی و پارهوقت در قسمت تجاری. آلونکنشینها عموما از مهاجرین شهری یا روستایی هستند که در این مکان اقامت دارند. البته ممکن است این آلونکنشینها مهاجرین دو و یا چند نسل پیش باشند که هنوز در آلونکهای خود ساکن ماندهاند.
ج) ویژگیهای قانونی: ویژگی اصلی که این نوع سکونتگاهها را تعریف میکند فقدان مالکیت زمینی است که در آن ساکن هستند که این اراضی یا متعلق به دولت است و یا جزء اموال عمومی هستند و یا اینکه زمینهایی نامطلوب برای مسکنسازی میباشند مثل اراضی که حریم خطوط راهآهن و بزرگراهها وجود دارد و اراضی نرم و باتلاقی.
زاغهها و مناطق آلونکنشین در شهرهای آسیایی مانند بنگلور و بانکوک وجود دارد که در اینگونه سکونتگاهها مالک زمین، زمین خود را در قبال مبلغی ناچیز و فرمالیته برای اجاره دراختیار یک یا چند خانواده قرار میدهد به انضمام یک قرارداد غیررسمی.
در تبیین کیفیت و وسعت زاغهها و آلونکها فاکتورهایی وجود دارد که میتوانند برای سکونتگاهها عواملی درونی یا عواملی از خارج باشند:
معضل آلونک نشینی در حاشیه کرمان
کرمان - گسترش آلونک نشینی در شهر کرمان و مهاجرت بی رویه از روستاها به شهرهای بزرگ موجب ایجاد شهرکهای حاشیهای با معضلات فراوان اجتماعی، فرهنگی و امنیتی با جمعیتی قریب 50 هزار نفر شده است.
به گزارش مهر، حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ یکی از پدیدههایی است که در اکثر شهرهای کشور مشاهده میشود اما این پدیده به دلیل بروز دو زمین لرزه مهیب در زرند و بم و خشکسالی در روستاها و در نهایت وجود افاغنه مجاز و غیرمجاز در کرمان تشدید شده است و وضعیتی نابهنجار در حاشیه شهر کرمان پدید آورده است که نمونه اسفناک آن آلونک سازیهای صورت گرفته در شهرک پدر به عنوان بزرگترین شهرک حاشیهای شهر کرمان است.هرچند طی ماههای اخیر اقداماتی در خصوص برخورد با حاشیه نشینی و کنترل گسترش قارچ گونه آلونکها در حاشیه کرمان انجام شده است اما کمابیش همچنان ساخت خانههای 24 ساعته در حواشی کرمان ادامه دارد به گونهای که ساخت این خانهها در طول شب توسط حاشیه نشینان آغاز میشود و خانههای آلونک مانند بدون هیچ گونه استحکام و اصول ساخته میشود و روز بعد به محلی برای سکونت تبدیل میشود.
در این میان نباید نقش زمین خواران در ایجاد شهرکهای حاشیهای کرمان را فراموش کرد به نحوی که اکثر این شهرکها که به شهرکهای "زورآباد" معروف شده اند توسط مردم از افرادی که زمینهایی را در وسعت زیاد تملک کرده اند، خریداری میکنند و در نهایت نیز هیچگونه سندی برای این زمینها به جز یک سند دستی که الزام قانونی نیز ندارد نصیب خریدار نمیشود اما به هر صورت امروز با گسترش این شهرکها و غفلتهای صورت گرفته طی سالهای گذشته شاهد سکونت بیش از 50 هزار مهاجر در آنها هستیم که به گفته مسئولان امنیتی و قضایی کرمان به یکی از مهمترین کانونهای جرم خیز کرمان مبدل شده اند.
نکته قابل توجه اینکه این شهرکها اکثرا از امکانات اولیه شهری از جمله آب و برق و گاز نیز بی بهره هستند هر چند که استاندار سابق کرمان در طرحی که انتقاد برخی از مسئولان شهر کرمان را نیز به همراه داشت اقدام به خدمات رسانی از جمله لوله کشی آب، برق و گاز به برخی از این شهرکها کرد و درنهایت نیز موجب رضایت ساکنان این مناطق شد.
استدلال استاندار سابق کرمان نیز در این خصوص این بود که باید خدمات شهری در اختیار حاشیه نشینان فعلی قرار گیرد و در مقابل نیز با گسترش دوباره حاشیه نشینی نیز به شدت برخورد شود که در مقابل این استدلال نیز برخی اعتقاد دارند که این خدمات رسانیها موجب تمایل بیشتر به حاشیه نشینی شده است.اما آنچه که مسلم است شهر کرمان امروز در مقابل یک ناهنجاری شهری اجتماعی فرهنگی و امنیتی به نام حاشیه نشینی قرار گرفته است که حل این مشکل نیاز به تدبیر مسئولان دارد.هم اکنون حاشیه نشینی در کرمان به صورت آرام و خاموش در حال گسترش است و در واقع این مناطق منبع مشکلات اجتماعی است و برخورد با این پدیده همت و عزم جدی همه مسئولان مربوط را طلب میکند.
حاشیه نشینان کرمان که اکثرا بومیان استان کرمان یا استانهای اطراف کرمان هستند قربانی خشکسالی هستند اما حاشیه نشینان کرمان شامل افاغنه غیرمجازی نیز هستند که بدون هیچ مجوزی و از راههای غیرقانونی به استان کرمان مهاجرت کرده اند و اکثر این افراد داری مشاغل کاذب هستند.
طبق سرشماری سال 81 تعداد حاشیه نشینان در کرمان 15 هزار نفر بود که طی سالهای اخیر رشد یافته است و امروز به 50 هزار نفر رسیده است.
حاشیه نشینی در کرمان به یک معضل پیچیده تبدیل شده است و حل این معضل با برنامه ریزی دقیق و مطالعاتی و شناخت کامل از افراد و محیط در کمترین زمان معقول انجام پذیر است.
نکته دیگر در خصوص مسائل حاشیهای شهر کرمان مشکلات امنیتی موجود این شهرکهاست و به ویژه در خصوص اسکان جمعیت قابل توجه افاغنه در این شهرکهاست و مطابق برخی آمار در کرمان 72 هزار افغانی دارای مجوز و 125 هزار افغانی فاقد مجوز وجود دارد که بی شک عامل اصلی بسیاری از نا امنیها و جرائم در استان کرمان محسوب میشود و سکونتگاه اصلی این افاغنه در شهر کرمان همین شهرکهای حاشیهای شهر هستند.
شهردار کرمان نیز حاشیه نشینی را یکی از مهمترین معضلات شهری کرمان میداند و تعداد افراد ساکن در شهرکهای حاشیهای کرمان را قریب 50 هزار نفر اعلام میکند.ابوالقاسم سیف اللهی در این خصوص میگوید: هم اکنون برای مقابله با حاشیه نشینی در کرمان ستاد حاشیه نشینی راه اندازی شده و فعال است.
وی خواستار اتخاذ عوامل بازدارنده درخصوص جلوگیری از افزایش جمعیت شهرها شد و گفت: در این راستا احداث کمربند سبز کرمان درحال انجام است.شهردار کرمان نیز از منتقدان ارائه خدمات به حاشیه نشنان است و میگوید این مسئله موجب میشود حاشیه نشینی با امید ارائه خدمات در آینده افزایش یابد.
2)کپر: مسکنی که با حصیر وگاهی از خشت و در برخی نواحی از نی ساخته شده که روی آن را با نمد می پوشانند.
3)چادر:منظورازچادرآن دسته ازواحدهای مسکونی است که ازپارچه پشمی و نخی ومویی و نایلون وبرزنت ساخته وبا تیرک های چوبی فلزی وطناب برپا می شود
- 4)گرگین: گرگین پسر میلاد از پهلوانان ایرانی شاهنامه است.به احتمال قوی بنیانگذار شهر بیلاجرد استان مرکزی می باشد.
- گرگین سبک خانهای موقت است که در حاشیه های شهرهای تهران، خوزستان، بندرعباس درست میکنند. این خانهها دارای دیوار معمولی ولی سقفی حصیری است.
مشکلات حاشیه نشینان
- فقر اقتصادی اجتماعی وفرهنگی
- فقدان حداقل امکانات بهداشتی
- تحقیر اجتماعی به عنوان اعضاء بی طبقه جامعه
- عدم دسترسی ویا بی رغبتی نسبت به آموزش و پرورش و سواد آموزی
- بی بهره ماندن ازخدمات شهری (شامل خدمات شهرداری-مرکز تفریحی آموزشی وآب و برق و ...)
- اضطراب دائمی به علت استفاده غیر قانونی و غیر مجاز از زمین و یا آب و برق اطراف
و...
حاشیه نشینی و معضلی به نام تکدی گرایی
با وجوداینکه برقراری عدالت اجتماعی به عنوان هدف اساسی در تمام برنامه های توسعه ای پس از انقلاب مورد توجه خاص برنامه ریزان قرار گرفته و در اکثر برنامه ها مهمتر از رشد اقتصادی بیان شده اما انگار تا به امروز با توجه به اوضاع اقتصادی جامعه و نرخ تورم افسارگسیخته و بیکاری بالا در رسیدن به این هدف والا تاحدود زیادی ناموفق بوده ایم. از روزی که دولت نهم شروع به فعالیت کرد، برقراری کامل عدالت اجتماعی در سطح جامعه و مبارزه همه جانبه با مفاسد اقتصادی را هدف اصلی خود بیان کرد اما برخلاف شعارهای داده شده امروزه نه تنها از پول نفت بر سر سفره های مردم خبری نیست بلکه در اثر بی برنامگی های مسوولین هر روز بر تعداد افراد زیر خط فقر به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها افزوده شده است. وقتی در تهران با این همه کارخانه، سازمان، شرکت و بنگاه های اقتصادی کوچک و بزرگ بیکاری بیداد می کند، به راحتی می توان پیش بینی کرد که در شهرستانها وضع چگونه است. بنابراین فشار زندگی این افراد را که بر اثر نداشتن کار به هر علت راضی به تحمل هر دوری و سختی هستند را وادار به ترک شهر و دیار خود کرد و رهسپار کلان شهرهایی کرد که نمی دانند چه آینده ای قرار است در حاشیه آن شهرها برای آنها رقم بخورد. چرا که توان اقتصادی زندگی در مراکز شهرها برای این قشر به علت قیمت بالای مسکن وجود ندارد و اگر بسیار مراقب نباشند تازه این اول بدبختی بزرگ برای این قشر است چراکه در نسل های آینده در صورت عدم تغییر در وضعیت اقتصادی آنها امکان اشتباه و رفتن به سمت کارهای خلاف قانون بسیار زیادتر وجود دارد.
به طور کلی فقرا به دو دسته تقسیم می شوند. یکی فقر تحمیلی است که به آدمیان تحمیل می شود. در این نوع فقر دو عوامل وجود دارد یکی عوامل طبیعی ازجمله سیل، زلزله و دیگری عوامل اقتصادی مانند شرایط ناسالم حاکم بر جامعه وشکاف طبقاتی و دیگری فقر انتخابی یعنی فقری که خود مراد شخص باشد یا به سبب عواملی که او در ایجاد آن ها نقش داشته، پدید آید. ازجمله عوامل این نوع فقر می توان به تنبلی و استقامت نداشتن در کار اشاره کرد. از دیگر عوامل این نوع فقر تکدی گری است که نقش مهمی در افزایش فقر دارد. زیرا کسی که به این کار روی می آورد از تلاش دست برمی دارد و به درمان مشکل خود نمی پردازد و دیگر حاضر نیست سختی کار را تحمل کند.
حاشیه نشینی در معنای عام شامل تمام کسانی می باشد که در محدوده اقتصادی شهر ساکن بوده ولی جذب اقتصاد شهری نشده اند. این پدیده می تواند جامع همه مفاهیم و اشکال پدیده فقر باشد، در حالی که خود فقر نیست. حاشیه نشینی را باید پدیده خاص و منحصر بفردی دانست که برآیندی از همه نابرابری ها و بی عدالتی هاست و در جهت دو قطب اقتصادی- اجتماعی شهری و روستایی کشورها (به ویژه کشورهای در حال توسعه مانند ایران) به وقوع پیوسته، رشد نموده و اثرگذار بوده است.
به طور کلی حاشیه ها را به دو طبقه فرادست و فرودست می توان تقسیم نمود که هر کدام از این طبقات دارای یک قشر حاشیه ای نیز می باشند. این قشر به دو دسته قشر حاشیه ای درونی و بیرونی تقسیم می شوند. انواع فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روحی که به قشر حاشیه نشین می آید، اغلب درکشان را کم می کند. زیرا وقتی درد، رنج و محرومیت زیاد شود، فرد قادر به انجام کاری نیست. لذا دچار عصیان شده و در نتیجه این عصیان به شکل بغض اجتماعی درمی آید و اگر نتوان با آن مبارزه کرد، خواه ناخواه انسان را به زانو درآورده و حتی در برخی موارد وادار به ارتکاب جرم، رشوه گیری، اعتیاد، خودکشی و... می کند. از دیدگاه کارشناسان بیکاری، ولگردی، گدایی و تکدی گری که همگی ناشی از فقر خانواده هاست از عوامل موثر در انحراف و گرایش به بزهکاری و مانند آن می باشد که همه این مشکلات بیشتر در مناطق حاشیه نشین پررنگ تر و ملموس تر است. چرا که اکثر مردم این نواحی در فقر نسبی به سر می برند. در این مناطق فرصت تحصیل و مطالعه، کار و رشد استعدادها از خانواده های بی بضاعت و فقیر تا حدود زیادی گرفته شده به طوریکه خود موجب اختلاف در سطح درآمد و فرهنگ آنها خواهد شد که این امر نیز از علل پریشانی خانواده ها و بزهکاری در فرزندان می باشد. از دیگر عوامل مهم بزهکاری فقدان مسکن مناسب، زندگی در زاغه ها یا اتاق های مخروبه و کثیف، سو» تغذیه و بهداشت ناکافی است.
اما به نظر می رسد دلیل اساسی مشکلات حاشیه نشینان این باشد که هر روز می بینند فاصله شان (برخلاف گفته های دولتمردان) با ثروتمندانی که برخی از آنها یک شبه ره صدساله را پیموده اند، بیشتر و بیشتر می شود و کسی هم نیست که به داد آنها برسد. برخی از آنها وقتی می بینند که می توان از راه های مختلف به راحتی آب خوردن پولدار شد، هدف خود را برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه به علت فقر فرهنگی زود گم می کنند. یعنی اینکه تفاوت عمیق میان فقیر و غنی باعث می شود که برخی از این افراد برای اینکه بتوانند مانند افراد ثروتمند از زندگی خوبی برخوردار شوند، دست به کارهایی بزنند که از دیدگاه جامعه مورد قبول نباشد. اما نباید آن را عمومی کرده یعنی بگوییم افرادی که از فقر بسیار بالایی برخوردار هستند، حتما بزهکار می باشند. ممکن است در بزهکاری برخی مجرمان علاوه بر اوضاع خاص اقتصادی و اجتماعی، زمان و مکان نیز موثر بوده و به واسطه همین عوامل افراد به سمت رفتارهای ضد اجتماعی سوق داده شوند که در این بین توجه به عوامل فرهنگی و اعتقادات بسیار موثر است. پس مساله اصلی در ایجاد و پیدایش پدیده حاشیه نشینی توزیع نامتعادل امکانات است و نه میزان تولید آن. به همین علت برای پیشگیری از به وجود آمدن این پدیده، باید رشد اقتصادی به موازات توزیع غیر متمرکز آن انجام شود.
بنابراین تکدی گری مشکلی است که امروزه شاهد افزایش روزافزون آن هستیم و با وجود تلاش مدیران شهر برای جمع آوری متکدیان، کودکان خیابانی و دستفروشان فشارهای اقتصادی مانع از حذف این پدیده از سطح شهر می شود. به گونه ای که این روزها شاهد رشد قارچ گونه دستفروشان در سطح شهرها هستیم. پایین بودن رده سنی دستفروشان و رواج این پدیده در بین دختران و زنان جوان و شیک پوش نقطه قابل تاملی است که بیشتر ناشی از افزایش روزافزون فشارهای اقتصادی، بیکاری و تغییر الگوهای فرهنگی درآمدزایی در بین زنان و مردان است. اما مشکل فقط به اینجا ختم نمی شود; عادی شدن حضور این افراد در بین شهروندان و کم توجهی و چه بسا بی توجهی مسوولان برای اتخاذ سیاست های پیش گیرانه و زیربنایی خود مشکلی جدی تر است که نباید نسبت به آن بی توجه بود.
در پایان باید گفت حاشیه نشینی یکی از بسترهای وسیع ناهنجاری های اجتماعی است که در صورت تداوم سیاست های گذشته و فعلی، می تواند کشور را با بحران های بزرگی روبه رو کند. حاشیه نشینان در طول سال های گذشته نه تنها هیچ گاه آنچنان که باید مورد حمایت دولت و گروه های سیاسی حاکم قرار نگرفته اند، بلکه با تغییر دولت ها و مدیریت های شهری همچنان نیز با مشکلات بسیاری مواجه بوده اند.
پیامد های حاشیه نشینی
- افزایش انحرافات اجتماعی
- عدم کنترل زاد ولد ودرنتیجه ازدیاد بی رویه جمعیت
- رواج مشاغل کاذب و غیر رسمی
- ایجاد فضا ی زشت و آشفته شهری
- گسترش بی سوادی
- شیوع بیماری های واگیر دار و بیماری های پوستی و گوارشی به دلیل عدم رعایت بهداشت
* مناطق زاغه نشین زمینه مناسبی برای جذب و پرورش بزهکاران و افزایش نا هنجاری ها و آسیب های اجتماعی از قبیل دزدی و جنایت و قا چاق مواد مخدر و روسپی گری و... ایجاد می کند.البته قابل ذکر است که همه ی ساکنان این مناطق این گونه نیستند بلکه فقط نسبت خشونت وخلاف در این مناطق بیشتراست.
حاشیه نشینی در جهان
حاشیه نشینی از سال 1950به خصوص در کشورهای جهان سوم به صورت گسترده مطرح شد.براساس مطالعات سازمان ملل"حاشیه نشینی"چالش اصلی هزاره سوم خواهد بودوطبق براوردها در13سال اینده (یعنی2020)رقم حاشیه نشینان شهری جهان تقریبا به 1400 میلیون نفر افزایش خواهد یافت.
|
جمعیت حاشیه نشین |
درصد |
جهان |
920میلیون نفر |
6% |
کشورهای توسعه یافته |
45میلیون نفر |
43% |
کشورهای در حال توسعه |
860میلیون نفر |
43% |
کشورهای غرب آسیا |
|
|
طی سی سال آتی در کره زمین از هر 3نفر یک نفر در محله های فقیرنشین وزاغه های شهرهای بزرگ جهان (عمدتا درآسیا وافریقا وامریکای لاتین ) زندگی خواهند کرد.
تاریخچه حاشیه نشینی در ایران
قبل از انقلاب
این پدیده بعد از وقوع اصلاحات ارضی در زمان رضا خان(1320)به بعد به وجود امد .
بعد ازانقلاب
به موازات افزایش جمعیت علت اولیه حاشیه نشینی گسترش موج مهاجرت است.درحال حاضر 34% از حاشیه نشینان کل کشور در کلان شهر ها استقرار یافته اند که در 10 شهر بزرگ ایران مانند تهران و مشهد وشیراز حدود 3/5 میلیون نفر می باشد.
راهکارهایی که باید از سوی دولتها ارائه شود :
- اتخاذ سیاست های ارتقای توانایی های مالی و اقتصادی حاشیه نشینان
- تبدیل مالکیت زمین های موات شهری به حاکمیت عمومی برای جلوگیری از تصرف غیر قانونی
- از میان بر داشتن نا برابری میان توسعه در شهر و روستا و فقیر و غنی
- تشکیل ستاد رسیدگی به مسائل تازه واردین به شهرها یا همان حاشیه نشینان
- تامین در آمد روستائیان و حمایت از آنها در هنگام بیکاری فصلی و تضمین محصولات کشاورزی و دامی
- گسترش طرح آماده سازی زمین و واگذاری آن به اقشار کم درآمد و ساکنین اینگونه محلات
- ترغیب مهاجران حاشیه نشین در تشکیل تجمعات قومی وفعالیت شهری
- ترغیب مشارکت جوامع فقیر شهری در بهبود کیفیت سکونت گاه هایشان
- اجباری کردن سواد آموزی برای همگان
- تخریب آلونک ها پس از اهدای زمین
- کوچاندن اجباری افرادبه محل سکونت سابق
- تشویق قشر سرمایه دار به جهت مشارکت در کمک های مالی همچون پرداخت وام
ایران :
وزیر مسکن از اعطای وام 300 میلیون دلاری بانک جهانی به ایران درموردسازماندهی حاشیه نشینی خبردادوقراراست این وام طی 12
سال به تدریج پرداخت شود وسازماندهی تاکنون درزاهدان وسنندج و تهران و بندرعباس آغازشده است.
وظایف مددکاران در قبال حاشیه نشینی
"مددکاران مراکز شهرداری" که در بخش اجتماعی کار می کنند با ارائه راهکارهای عملی در جهت کاهش مشکلات زاغه نشینی خدمت می کنند که در خاتمه به بخشی ارز عمل کرد هایشان اشاره می کنیم :
1:شناسایی افراد بیکار وآماده کار درمحلات فقیر نشین ومعرفی آنان به سازمان های حمایتی
2:شناسایی کودکان کار وسالمندان ناتوان
3:ارائه راهکار به سازمان بهسازی وخدمات شهر داری برای بهبود وضع زاغه ها
4:راهنمایی ومشاوره زاغه نشینان برای برخورداری از زندگی بهتر
5:ارشاد واگاهی رسانی به روستاییانی که بدون برنامه ریزی به مهاجرت می پردازند
6:شناسایی بزهکاران ومعتادان ومشاوره وارشاد آنان به مراکز تحت پوشش
منابع:
1- سرطان اجتماعی فساد ، فرامرز رفیع¬ پور، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول 1386
2- بعد اجتماعی و نابرابری فضایی، عماد افروغ، انتشارات بقعه، تهران، چاپ اول 1377
3- تاثیر حاشیه نشینی در وقوع جرم ، رضا مسعودی فر، دانشجوی دکترای تشخیص جرم، سمینار شهرها و مردم
4- چالش حاشیه نشینی و مدیریت شهری، تدبیر سال پانزدهم، شماره 152، دی 83
5- (حاشیه نشینی؛ ریشه ها و راه حل ها،احمدیان، محمد علی(دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد)، اندیشه حوزه، شماره 43 و 44، آذر - اسفند 1382 ، ( از صفحه 276 تا 296) )
6- حاشیه نشینی، مهدی دهقان، مقاله برنامه ریزی اشهری درس جغرافیای شهری
7- معرفی کتاب حاشیه نشینی و راهکارهای ساماندهی آن در جهان، هادیزاده بزاز، مریم، اندیشه حوزه، شماره 43 و 44، آذر - اسفند 1382
8- محلات ناهنجار شهر تهران (مورد : محله غربت)، خراطها، سعید، مجموعه مقالات همایش حاشیه نشینی و اسکان غیر رسمی
9- حاشیه نشینی، یک معضل اجتماعی، مثنوی، عطاءالله، مجموعه مقالات همایش حاشیه نشینی و اسکان غیر رسمی
Username: EAV-42925980
Password: dd3ca2rsk4
Username: EAV-43302245
Password: xv88fdst7r
Username: EAV-43620599
Password: 6h7n28va54
Username: EAV-43826654
Password: 437d25scx7
Username: EAV-44119993
Password: ab6t8fud6v
Username: EAV-44418130
Password: jfnpjcnc26
Username: EAV-44616882
Password: 7khrrmje3f
Username: EAV-44662873
Password: xrpb44jkfp
Username: EAV-44662880
Password: uxx6jdfubn
Username: EAV-44662889
Password: jhkb2adkkh
Username: EAV-44679941
Password: xe24rxf4u8
Username: EAV-44695913
Password: 4m2fj7hbmd
Username: EAV-44702266
Password: c6mu7m7uu8
Username: EAV-44770006
Password: j528dtaucd
Username: EAV-44770007
Password: vb8ddka44t
Username: EAV-45230137
Password: mv2mux7rbb
Username: EAV-45230143
Password: rkerh7tjtu
Username: EAV-45231096
Password: ue34j45mf3
Username: EAV-45231109
Password: vbn3nknpsh
Username: EAV-45312547
Password: 5m3j4dua64
Username: EAV-45312559
Password: scfc77e6r5
Username: EAV-45691940
Password: mu6bknbdxa
Username: EAV-45727591
Password: 5v768r7crn
Username: EAV-45727597
Password: 8kmau2s6a7
Username: EAV-45737779
Password: 27p3mv6rj8
Username: EAV-45960876
Password: uhumt2f6t6
Username: EAV-45960878
Password: 47uhntrtt2
Username: EAV-45984917
Password: jt2scm7u2t
Username: EAV-46142405
Password: 5bnu4xe6u4
Username: EAV-46142407
Password: m7uxukr3mc
Username: EAV-46142411
Password: j8b7n24654
Username: EAV-46142415
Password: brj5bfnru7
این مساله رو انشتین تو قرن نوزده مطرح کرده و گفته 98 درصد مردم دنیا قادر به حل اون نیستند. ممکنه ظاهر مساله خسته کننده باشه ولی در باطن اینطور نیست. سعی کنین حتما حلش کنین ببینین چقدر استنتاجتون قویه.
مساله:
1- در یک خیابون 5 خونه وجود داره که با پنج رنگ متفاوت رنگ شدن.
2- تو هر خونه یه نفر با ملیت متفاوت با بقیه زندگی میکنه.
3- هر کدوم از 5 صابخونه یه نوشیدنی متفاوت, یه مارک سیگار متفاوت دوست داره و یه حیوون متفاوت تو خونه نگهداری میکنه
سوال اینه که کی تو خونه ماهی نگهداری میکنه با این شرطها که:
1- انگلیسه خونه اش قرمزه
2- سوئدیه تو خونه سگ نگه میداره
3- دانمارکیه چای دوست داره
4- خونه سبز رنگ سمت چپ خونه سفیده
5- صاحب خونه ی سبز رنگ قهوه دوست داره
6- کسی که سیگار پالمال میکشه پرنده نگهداری میکنه
7- صاحب خونه زرد رنگ سیگار دانهیل میکشه
8- مردی که تو خونه وسطی زندگی میکنه شیر دوست داره از نوشیدنی ها(نه حیوونا)
9- نروژیه تو اولین خونه زندگی میکنه
10- مردی که بلندز میکشه همسایه اونیه که گربه نگهداری میکنه
11- مردی که اسب نگهداری میکنه همسایه مردیه که دانهیل میکشه
12- مردی که بلو مستر میکشه آبجو دوست داره(ببخشید ماءالشعیر)
13- آلمانیه سیگار پرنس میکشه
14- نروژیه همسایه اونیه که خونه اش آبیه
15- مردی که بلندز میکشه همسایه ای داره که آب دوست داره بین نوشیدنیها
گوگوش اکورد( توی یک دیوار سنگی)
F........Eb...........................................................Gm
توی یک دیوار سنگی ..................... دو تا پنجره اسیرن
Gm......F.............Cm..................................Eb.......................
دو تا خسته دو تا تنها......................یکی شون تو یکی شون من
F............Eb................................................................
دیوار از سنگ سیاهه.....................سنگ سرد و سخت خارا
Gm.........Cm.................................Eb........................
زده قفل بی صدایی ........................ به لبای خسته ما
Cm....................................Gm...................Cm
نمی تونیم که بجنبیم .......................زیر سنگینی دیوار
Gm.........Eb.......................................Gm........................
همه عشق من و تو........................قصه هست قصه دیدار
Gm....D...Cm..............................Eb..............F
آها ها آ ها ها.............................آ ها ها ها
Eb.......................................................................
همیشه فاصله بوده.........................بین دستای من و تو
Gm.....F...........Cm...........................Eb...........................F
با همین تلخی گذشته......................شب و روزای من و تو
Eb................................................................
راه دوری بین ما نیست..................اما باز اینم زیاده
Gm.....F......Cm............................Eb....................F
تنها پیوند من و تو........................دست مهربونه باده
Cm...........................................Gm..................Cm
ما باید اسیر بمونیم......................زنده هستیم تا اسیریم
Gm..........Eb................................Gm..........................
واسه ما رهایی مرگه..................تا رها بشیم می میریم
Gm....D...Cm.............................Eb................F
آها ها آ ها ها.............................آ ها ها ها
Gm..........Eb................Gm
کاشکی این دیوار خراب شه
Gm.........Eb.............
من و تو با هم بمیریم
Gm.........D................................F.......Cm..............
توی یک دنیای دیگه...................دستای همو بگیریم
Gm...........Eb..........................Gm........Eb............
شاید اونجا توی دلها..................درد بی زاری نباشه
Gm.........D............F...................Cm.....................
میون پنجره هاشون..................دیگه دیواری نباشه
از هنگامی که آدمی پا به عرصه ی وجود گذاشته ما همواره بر اثر تدبر و تامل بر این نکته واقف گردید که در نهاد سرشتش گوهر اصیل و ارزشمندی است که منشا حیات و تفکر اوست و به حقیقت معرفت نفس و شناخت آثار آن در صدر معرفت اشیاء و موجودات قرار دارد چون مبنای شناخت خداوند و مخلوقاتش نفس است. پیرامون نفس نظریات گوناگونی وجود دارد بعضی مانند افلاطون حدوث نفس را روحانی و بقاء آن را هم روحانی می دانند و اعتقاد دارند که نفس قبل از بدن وجود دارد ولی بعضی فلاسفه مانند شیخ اشراق و ملاصدرا نفس را جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء می دانند. این که نفس آدمی بر اساس رشد جسم رشد میکند تا اینکه کامل گردد، از نظر فارابی مراتب نفوس به حسب مراتب عالم وجود است افلاک واجد نفس اند و انسان و حیوان و نبات نیز نفس دارند برترین نفوس نفس سماوی و پایین ترین آنها نفس نباتی است. نفس بشری از نظر فارابی همان است که ارسطو تعریف کرده است یعنی تمامیت جرم طبیعی دارای اندام که قابلیت حیات دارد. نفس صورت جسم، فارابی تأکید می کند که نفس جوهری بسیط و روحانی و مباین با جسم است و نفس از طرف عقل فعال (عقل دهم) اظافه می شود و همزمان با پیدایش بدنی که مستعد قبول آن است حادث می شود و بر خلاف رأی افلاطون قبل از پیدایش بدن وجود ندارد وی خلود را مختص به نفوسی می داند که به حد کمال معرفت میدانند البته این رأی فارابی توسط دیگران که اعتقاد به خلود نفوس دارند مورد اعتراض قرار گرفته است.
ابن سیننا نفوس ارضی را سه قسم می داند:
1. نفس نباتی: وحی کمال الاول لجسم طبیعی آلی من جهة ما یتولد و ینمی و تتغذیُ
نفس نباتی دارای سه ویژگی است:
الف. تغذیه
ب. تنمیه
ج. تولید مثل
اما به عبارت دیگر نفس نباتی مبدأ این سه فعل بوده و این سه هر یک دارای قوه ای مستقل می باشند که عبارتند از:
الف. قو? غاذیه
ب. قو? منیمیه
ج. قو? مولده
لذا نفس نباتی با این سه قوه و آلت سه فعل مختلف را انجام می دهد
2. نفس حیوانی: وهی الکمال الاول لجسم طبیعی آلی من جهة ما یدرک الجزئیات وللتحریک بالاراده دو خصوصیت ممتاز نفس حیوانی ادراک حس و حرکت ارادی است که هریک با قوای مخصوص به خود افعالی را انجام می دهد
3. نفس انسانی: وهی الکمال الاول لجسم طبیعی آلی من جهة ما ینسب الیه انهو یفعل الاافاعیل الکائنة بالاختیار الفکری و الاستنباط بالرأی: عمده ترین خصیصه نفس انسانی ادراک کلیات است که این فعل نیز با قو? خاصی انجام می گیرد.
ابن سینا هر سه نفس ارضی را جوهر و تحت این مقوله مندرج می داند.
در تعریف نفس گفتیم نفس کمال است، ابن سینا می فرماید ملازمه ای بین کمال بودن و جوهر بودن نیست زیرا بررخی کمالات در موضوع هستند از سوی دیگر چون نفس کمال و صورت برای چیزی است و برای چیزی بودن به معنای عرضی بودن نیست بنابر این از کمال بودن نفس، که در تعریف آن اخذ شده، جوهر بودن یا عرض بودن به دست نمی آید، در برخی اجسام مبدأی وجود دارد که غیر از حیثیت جسمیت آنها بوده، مبدأ افعال متنوعی بوده است، این جهت جزء قوام و فعلیت آن جسم می باشد یعنی نوع با این تمام شده به فعلیت می رسد، جزء دیگر جزء مادی بود و جهت بالقوه است که مزاج می باشد پس مزاج که ماده قریبه وجود نفس است باید تخصص یابد تا نفس بدان تعلق گیرد، عامل تخصص چیزی جز نفس نیست بنابر این نفس است که مزاج و ماد? قریبه را بالفعل می کند از طرف دیگر عرض آنگاه به موضوع عارض می شود که موضوع تام و تمام شده و عقل تحصل یافته باشد و پس از آن بدان ملحق می شود پس عرض، مؤخر از موضوع است ولی نفس چون جزء قوام بوده مقوم موضوع قریب است از این رو مادامی که نفس وجود دارد ماده بالفعل بوده و اگر منفک شود نوع باطل می گردد یا صورتی دیگر بر آن ماده بار می شود بنا بر این وجود نفس برای نوع نظیر وجود عرض نیست بنا براین نتیجه می گیریم که نفس جوهر است اگر نفس قبل از تعلق به بدن واحد باشد با دو فرض روبه بو هستیم، اول آن که نفس پس از تعلق به بدن کماکان به وصف وحدت خود باقی بماند که این احتمال باطل است، چون باعث می شود که هم آدمیان در دانستنی ها و ندانستنی های خود یکسان باشند در حالی که می بینیم واقعیت بر خلاف این است اختلاف آدمیان در معلومات و مجهولات، حقیقتی غیر قابل انکار است، دوم اینکه نفس در ابتدا واحد باشد و هنگام تعلق به بدنها متکثر گردد این هم باطل است زیرا بر اساس آن نفس، به نفوس متعدد تقسیم میشود حال آن که انقسام از خواص ماده است و شئ مجرد همچون نفس به هیچ وجه قابل انقسام نیست و فرض دوم آن است که نفوس ناطقه قبل از تعلق به بدن متکثر و متعدد باشد و در این صورت لازم که هر فردی از نفوس از دیگر افراد متمایز باشد و این خود نیازمند به یک مابه الامتیاز استاحالا باید ببینیم این مابه الامتیاز چیست. در پاسخ به این سؤال به احتمال قابل طرح است 1. مابه الامتیاز نفوس ماهیت آنها باشد. 2. از لوازم ماهیت آنها باشد. 3. تمایز نفوس به عوارض خارجی باشد. احتمال اول و دوم باطل است چون همه افراد انسانی در ماهیت مشترکند و اتحاد نوعی دارند احتمال سوم نیز مستلزم وجود ماده است و باطل است چون قببل از تعلق نفس به بدن پای ماده ای در کار نبست پس فرض تکثر نفوس ناطقه قبل از بدن فرض محال و نامعقولی است اگر تعدد و تکثر نفوس بر اساس تعدد فاعل یا قابل باشد امکان ندارد بر اساس تعدد فاعل باشد زیرا در وجود بر اساس تعدد نفوی فاعل های متعدد نیست و این باعث می شود یا فاعل ها تا بی نهایت ادامه پیدا کند یا به فاعلی منتهی شود که از آن فاعل های متعدد صادر می شود و هر دوی آنها محال است چون نفس قبل از تعلق به بدن در مرتبه علت تامه خود عقل مفارق به وصف وحدت و بساطت و تجرد موجود است پس نتیجه می گیریم نفوس بر اساس تعدد فاعل ها متعدد نمی شوند پس تکثر نفوس باید بر اساس قابل باشد و تعدد نفوس بر اساس قابل بر حسب حلول در آن قابل می باشد. همانطور که در مبحث تجرد نفس بیان کردیم چون نفس جسم نیست در جسم وارد نمی شود پس باید بر اساس انتساب به ماده باشد و مراد از انتساب به نفس این نیست که بر اساس وضع و محاذات و مجاورة باشد و از طرف دیگر مجرد را به مادی نسبت نمی دهیم جز این که فعل نفس در ماده باشد چون نفس ذاتاً مجرد است و در فعل خود وابسته به ماده است به هر تقدیر نفس قبل از تعلق به بدن در مرتبه علت تامه خود موجود است اما تحقق آن به عنوان نفس و جوهر تدبیر کننده بدن منوط به حصول استعداد خاصی در ماده بدن است پس آن هنگام که شرایط مادی لازم فراهم گردید و بدن استعداد تامی برای پذیرش نفس یابد باید نفوس جزئی در عالم طبیعت حادث می شوند بنابراین استکمال نفس در عالم طبیعت از طریق تصرف بدن و به کار گیری قوا و ادات خاص است و مرحله سوم وجود نفس آغاز می شود و در پی جدایی از بدن به عنوان جوهری مجرد باقی می اند چون علت تامه آن یعنی عقل مفارق موجودی ابدی است و بدیهی است تا علت تامه معلوم نگردد وجود معلول نیز استمرار می یابد پس انتساب نفس به ماده آن است که فعل نفس از عقول و طبایع و صور مادی می باشد نفس برای ماده تدبیر کننده آن است پس نفس صرفاً به تعدد فعل و مواردش متعدد می باشد پس نفس ذاتاً متعدد و متکثر نیست بنابراین اینطور نیست هنگامی که یک شئ افعال متعددی را انجام داد ذاتاً متعدد باشد بلکه بالعرض متکثر است. ابن سینا بیان می کند این جوهر نفسانی در وجود تو حقیقتی واحد و یگانه است و آن همان است که تو به آن با «من» اشاره می کنی و می گویی من اما این حقیقت و جوهر واحد نیروها و قوایی دارد که در اندام های تو پراکنده شده بنابراین وقتی چیزی را با یکی از اندامهای خود احساس کنی یا امری را تخیل کنی یا به چیزی میل داشته باشی یا از چیزی خشمگین شوی پیوندی که میان آن جوهر و این قوا وجود دارد حالتی را در آن جوهر پدید می آورد که با تکرار آن باعث نوعی یقین و باور ذهنی در نفس تو می شود و یا به صورت عادت و ملکه ای در این جوهر نفسانی ظهور می یابد بنابراین بر اساس نظریات قبلی و این سخن ابن سینا که بیان کرده است نفس ذاتاً واحد است و بالعرض متکثر.
منابع:
1. ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا.................محمدتقی فعالی
2. فلسفه مشاء.................................................دکتر سید یحیی یثربی
3. شرح جلد هشتم اسفار اربعه جزء اول............محمدتقی مصباح یزدی
4. منتخبی از آثار حکمای الهی ایران................سید جلال الدین آشتیانی
موضوع شخصیت:
یکی از مسائل مهم در روانشناسی بحث شخصیت و نظریه های مربوط به آن است و می توان به جرات گفت که آنچه مطالعه پراکنده روانشناسی را انسجام می بخشد و به آنها معنی و مفهوم روشنی می دهد تفسیر این یافته ها و مطالعات در سایه نظریه شخصی منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد آن توجیه و تبیین کند تضاد بنیتهای درون گرایانه و برون گرایانه در روانشناسی موجب بروز دیدگاههای بسیار متعددی در مباحث مربوط به رفتار و شخصیت شده است. الپورت می گوید شخصیت عبارت است از سازمان پویایی درون فرد که این سازمان مشتمل است بر آن دسته از سیستمهای روان- تنی که رفتارها و افکار ویژه انسان را معین می سازند در این تعریف شخصیت سازمانی درونی بیان شده که افعال و افکار ویژه انسان را تعیین می کند و آسپورت با به کار بردن اصطلاح pynamic or ganiza tion تلاش دارد این نکته را نشان دهد که رفتارهای ظاهر پراکنده انسان در مجموعه واحدی قرار می گیرد که این مجموعه مفسرتعمات آن رفتارهاست الپورت معتقد است که شخصیت نه یک مفهوم کاملا روانی و نه یک مفهوم کاملا زیستی است او معتقد است که بدن فیزیکی انسان بروی روح و روح نیز متقابلا بر جسم تاثیر می گذارد و سازمان شخصیب شامل عمل متقابل روح و بدن است.
مشیل شخصیت را الگوهایی رفتاری مشخص می داند که نوع سازگاری هر فرد را در مقابل محیط مشخص می سازد.
اسری: 84 قل کل یعمل علی شالکته فربکم اعلم بمن هو اهدی سبیلا: بگو هر کسی بر شالکه خویش عمل می کند و خدای شما به کسی که راهش از هدایت بشری برخوردار است داناتر است: شالکه را معادل مفهوم شخصیت در روانشناسی به کار برده است.
شکل گیری شاکله یا شخصت در دوران جنینی: انسان رشد صعودی خود را از دوران جنینی آغاز می کندو قرآن کریم ابتدای خلقت او را از خاک دانسته و در موارد متعددی انسان را بر آمده از گل می نامد منشاء پیدایش انسان در قرآن با تعابیری همچون حمامسنون لجن گندیده) سلامه طین(پاره گل یا گل) و صلصال کالفخار (گل خشک مانند سفال) آمده شده است به عبارت دیگر خداوند متعال انسان را به طور خلاصه موجودی خاکی و برآورده از خاک یا ماده می نامد این موجود خاکی در طی تحولاتی که از سر می گذراند مراحل مختلفی از رشد را طی می کند و سرانجام به مرحله ای می رسد که لیاقت پذیرش « روح خدائی» را یافته و به این ترتیب روح در او دمیده است.
مراحل رشد شخصیت بر اساس دو ملاک عقل و نفس عبارتند از1- نفس اماره 2- نفس لوامه 3- نفس مطمئنه هر یک از این نفوس تعبیری از شالکه و شخصیت انسان در مرحله ای خاص هستند. یعنی کسی که صاحب نفس اماره است دارای شالکه و شخصی است که در آن هوای نفس حاکم بوده و کسی که در مرحله نفس لوامه است هر چند که محرک بسیاری از رفتارهای او نفس است لکن عقل در اینجا نفس خاص یافته و با آگاهی و استدلال و انسان در مرحله نفس مطمئنه تحت سیطره کامل عقل درآمده و عقل است که مسیر اعمال و رفتار انسان را تعیین می کند.
1- نفس اماره (عقل- نفس) 2- لوامه (عقل و نفس) 3- مطمئنه (عقل- نفس)
اساسا رشد شخصیت رشد محصول خود آگاهی انسان است به عنوان یک حیوان در اساس بدون خود آگاهی استمرار خود را به کمک عقل کشف کرده و به آن آگاهی یابد شخصیت انسانی او می شود خودآگاهی اوست انسان باید جهان درون خود را به کمک عقل کشف کرده و به آن آگاهی یابد شخصیت حقیقی انسان در اساس در پشت پرده نا آگاهی پنهان است. انسان قسمت اعظم شخصیت خویش را نمی شناسد دانشمندان علوم مختلف از آن جمله روانشناسی گاه موضوع مورد مطالعه خود را با دقت موشکانه شناخته و آن را توصیف می کنند ولی از توصیف جهان درون خویش ناتوانند اینان علی رغم رشد شناختی از شناخت خویش و تسلط خود آگاهانه برخوردار مانده اند از این روست که فرموده اند: من عرف نفسه فقد انتهی الی غابه کل علم و معرفه
علاوه بر فراهم آوردن محیطی سالم برای شکل گیری شخصیت می توان از طریق دیگری نیز انسان را در مسیر سالم سازی خویش راهنمایی کرد و در صورتی که انسان بتواند با استفاده از اصول عقلانی خویش روابط خود را با محرکهای برون زا تنظیم کرده و محرکهای درون زا را نیز سازمان دهد می تواند شخصیت سالمی برای خود کسب کند لازمه این امر خود آگاهی انسان نسبت به خود یعنی شناخت دقیق خویشتن و استفاده از اصول عقلی یعنی قضاوت صحیح پیرامون فوق است انسان با گسترش دامنه خودآگاهی و صرف وقت بیشتر در راه مطالعه کتاب خود و نیز انجام قضاوت پیرامون تفکراست- تخیلات و اعمال و نیز انتخاب بهترینها می تواند سازمان روانی خویش را از آسیب عوامل مخل در شکل گیری شخصیت مصون داراد و این همان چیزی است که ما تحت عنوان سازماندهی معقول از آن سخن می گوییم.
روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام در درجه اول این اهمیت را داراست که برای انسان فطرت و عقلی قائل است. که او را بر مرتبه انسانی می نشاند والا تمایلات و هواهای نفسانی از مشترکات اجناس حیوانی است شخصیت انسان بدون فطرت و عقل معنایی خاص ندارد.
آنچه را که علم اخلاق کمال نفس به عقل است: تکامل نفس و یا به تعبیر روان شناسی تکامل شخصیت از دیدگاه اسلامی در تنوع رفتاری و تطابق دقیق با محیط نهفته نیست بلکه تکامل شخصیت از دیگاه اسلامی در افزایش خود آگاهی و شناخت عقلانی است که در نهایت آزامش و اطمینانی را به انسان می بخشد که این اطمینان و جه تسمیه عالیترین مرحله تکامل شخصیت یعنی نفس مطمئنه قرار گرفته است.
رشد شخصیت به اعتبار عقل و نفس:
انسان آمیزه ای است از تمایل صرف و لذت طلبی محض و و نیز آگاهی و قضاوت عقلانی از یک سو ناخودآگاه انسان او را به جلب لذائذ و دفع آلام سوق داده و راحتی و آرامش و لذت طلبی را وجهه نظر قرار می دهد و از سوی دیگر عقل با خود آگاهی و قضاوت عقلانی انسان را به طرف حیات معتدل سوق می دهد این تعارض موجب رشد شخصیت آدمی است و اگر انسان هر قدر در حیات خویش اصالت را به عقل داده و تلاش کند. خودآگاهی خویش را نسبت به جهان درون و بیرون افزایش داده و از لحاظ نظری و عملی عقل را حاکم کند به همان میزان شخصی رشد یافته و به ویژگی های خاصی انسانی دسترسی یافته است.
فروید شخص را مرکب از سه دستگاه یا سه سطح می داند: 1- نهاد 2- من3- من برتر و تماس سطوح شخصیت از دیدگاه فروید در اصل لذت جوئی مشترکند و در خدمت لذت جویی جنسی هستند نهایت اصلی آنها بر آوردن کام لیبدوست این تماما از دیدگاه فرهنگ اسلامی و در سطح نفس اماره جمع است به این ترتیب وجه افتراق مراحل مختلف رشد شخصیت از دیدگاه اسلام جائی در نظام شخصی تردید ندارد.
موری در مورد شخصیت رویکردی طولی اتخاذ کرد و تاریخچه رشدی فردی را مورد تاکید قرار داد کار او بر مبنای دیدگاه سنتی فرویدی تهیه شده بود که وی آن را واسطه و توسعه داده بود همانند فروید او نیز بر رویدادها و تجربه های دوران اولیه کودکی و الگوهای رفتاری که در این سالها تعیین کننده شکل می گیرد تاکید می ورزد اجتناب به وسیله جامعه پایان می یابد مشخص می شود هر یک از این مراحل اثر خود را بر شخصیت به شکل عقده ها بر جای می گذارد عقده ها الگوهایی هستند که از نقش پذیری های مراحل مختلف شکل می گیرند و به صورتی ناخودآگاه رشد بعدی خود را هدایت می کنند: 1- زندگی ایمن در درون رحم عقده تنگنایی2- لذت جسمانی مکیدن مواد مغذی در حالی که در آغوش نگهداشته شده است عقده دهانی 3- لذت حاصله از عمل دفع عقده مقعدی 4- لذتی که با ادرار کردن همراه است عقده میزراهی 5- لذت تناسلی عقده اختگی به عقیده موری به وسیله صفات ارثی و محیط هر دو شکل می گیریم.
معروفترین ابزار شخصیت سسنجی که با نام موری مترادف است آزمون اندر یافت موضوع TAT است این آزمون دارای 2 کارت است که 19 کارت آن حاوی تصاویری مبهم از یک شخص یا بیشتر و یک کارت آن سفید از شخص که آزمون می شود می خواهند که برای توصیف صحنه ها و اشخاص داخل تصویر کارتها داستانی بسازد و این آزمون یک نوع آزمون فرافکن است.
منابع:
روانشناسی شخصیت دکتر یوسف کریمی
روانشناسی شخصیت از علی اضغر احمدی